بحثهای ترقیخواهانه کردن با آدمهایی که تمایلات محافظهکارانه دارن همیشه راحت نیست و ممکنه با تنش زیادی همراه باشه. تا جایی که خیلی اوقات به کل بحثی شکل نمیگیره. تو این نویسه میخوام تلاش کنم تا مواردی که توی بحثهای این چنینی باید در نظر گرفته بشه رو لیست کنم.
قبل از هر چیزی، توصیه میکنم نویسهی هنر ارائه یا چگونه داستان بگوییم و همچنینچگونه یک اکتیویست نباشیم رو بخونید. نگارش یک به یک بین مباحث نیست اما خوندن اونها خالی از لطف نیست.
بنابر تعریف، مسائل ترقیخواهانه مسائل بنیادی در جامعه هستن، چیزهایی که برای رفعشون ساز و کار سنتی یک سیستم باید به کلی تغییر کنه و خب، بدیهیه که نهادهای محافظهکار تلاش کنن تا مانع از انجام این تغییرات بشن. اکثر این باورهای محافظهکار برچسبهای ناخوشایندی دارن، چیزهایی مثل نژادپرست یا فاشیست. برچسبهایی که شاید اولین چیزهایی باشه که در مواجهه با این باورها با صدای بلند بیانشون میکنیم.
متاسفانه معمولا همین استفاده از برچسب باعث جبههگیری طرف مقابل میشه، معمولا به این خاطر که فرد با معنای درست برچسبها آشنایی نداره و فقط میدونه که بار منفی دارن. بنابراین بهتره به جای استفاده از این دست برچسبها و نسبت دادنشون به مخاطب، اونها رو فقط برای یک سیستم، ایده، حرف یا عمل استفاده کنید. مثلا نگید چقدر نژاد پرستی، بگید راه ندادن فلان قومیت به داخل مغازه نژادپرستانه است.
همین قضیه برای کلماتی که ممکنه اونها رو در مدیا شنیده باشن و دقیقا ندونن چه معنایی داره هم برقراره. مثلا شاید مخاطب آگاه نباشه که تبعیض مثبت به چه معناست و اون رو، یا به خاطر شنیدههای نصفه و نیمه یا به خاطر حدس از روی فرم کلمه تفسیر به چیز اشتباهی بکنه. در چنین شرایطی بهتره به جای استفاده از این دست کلمات، مفهوم پشت اون رو توصیف کرد.
یکی از تکنیکهایی که میتونه به این توصیفات کمک کنه، استفاده از یک مثال تاریخی هست. به جای استفاده مستقیم از اون کلمات حساسیتبرانگیز، اسم یک واقعه کمتر شناخته شده تاریخی رو بیارید و بپرسید با فلان واقعه آشنایی داری؟ معمولا جواب نه میشنوید، اینجا میتونید با توصیف وقایعی که اتفاق افتاده سعی در ایجاد پرسشگری در طرف مقابل کنید.
از مواردی که میتونه به ایجاد پرسشگری کمک کنه همطراز کردن خودتون با مخاطب هست، مثلا میشه با اضافه کردن «به تازگی یاد گرفتم که...» در اول توصیف، به اون فرد این اطمینان رو بدید که شما ناآگاهیش رو قضاوت نمیکنین چون خودتونم تازه باهاش آشنا شدین. تازه این افزوده رو هم براتون داره که ممکنه توصیفتون از واقعه رو به حساب تعریف کردن و هیجانتون از دانش جدید گذاشته بشه، و نه تلاش برای تغییر عقیده.
موقع تعریف کردن واقعه، سعی کنید تا حد ممکن کلیدواژههایی رو تکرار کنید که اون فرد بتونه به تنهایی جستوجو و مطالعهشون کنه. این که چه کلیدواژههایی تو این دسته قرار میگیره کاملا به مخاطب و به بحث بستگی داره، دوباره توصیه میکنم نویسه هنر ارائه یا چگونه داستان بگوییم رو بخونید.
به خاطر داشته باشید که مخاطب قرار نیست در لحظه از موضع خودش برگرده، قرار نیست در لحظه با شما موافقت کنه و صرفا کافیه که در ذهنش سوالی پیش بیاد که سعی در پیدا کردن جواب براش کنه. معمولا غرور باعث میشه که فرد اقرار به پذیرفتن اشتباه نکنه، به خاطر داشته باشید که هدف پیروزی در بحث نیست، هدف بیشتر کردن طرفدارین باور ترقیخواهانه شما در بلند مدت هست.