قبل از هرچیزی لازم میدونم متذکر شم که این مطلب تنها جمعآوری و بررسی منطقی مطالب است و لزوما بیانگر اعتقادات شخصی من - سجاد حیدری - نیست. متشکرم که توجه میکنید.
میتونید نویسههای قبلی سری به بهانه خدا را از لینکهای زیر بخونید:
آقای برترند راسل1، ریاضیدان فوقالعاده قرن بیستم و پایه گذار علم منطق عقاید جالبی درباره خدا و وجودش دارد. وی، برای مردم عادی، خود را خدا ناباور 2 و برای مخاطبین فلسفی، ندانم گرا3 معرفی میکند و با طرح پرسشهای مختلف باورهای خداباوران را به چالش میکشد. به گفته خودش، عدم باور خدا برای راسل ناشی از عدم توانایی وی برای یافتن اثباتی برای خداست. هر چند در مورد راسل و تفکراتش میتوان کتابها تالیف کرد، در این مقاله تنها به استدلالهای قوری راسل و بخشودگی خدا بسنده میکنیم.
استدلال قوری چای راسل
راسل میگوید «اگر مدعی شوم که در منظومه شمسی میان زمین و مریخ یک قوری چینی به دور خورشید میگردد، هیچ کسی قادر نخواهد بود ادعایم را رد کند، مشروط بر آنکه حواسم میبود در ادامه بگویم این قوری آنقدر کوچک است که حتا با قویترین تلسکوپها هم قابل رویت نیست. اما اگر تا آنجا پیش میرفتم که میگفتم چون مدعای من ابطال ناپذیراست جایز نیست عقل بشر به آن شک کند، به حق به یاوه گویی متهم میشدم. با این حال، اگر وجود این قوری در کتب قدما تأیید شده بود و آن را حقیقتی قدسی شمرده و هر یکشنبه در کلیسا درباره آن به وعظ میپرداختند و در مدارس آن را به ذهن کودکان فرو میکردند، تردید در وجود آن نشانهٔ نامتعارف بودن تلقی میشد و شخص شکاک را در عصر روشنگری به نزد روانپزشک و در دوره پیش از آن به دادگاه تفتیش عقاید میفرستادند.»
بنا بر این استدلال، بار اثبات ادعایی غیرقابل ابطال بر عهده مدعی است و خواستن رد برای خدا (یا به طور معادل اثبات برای عدم وجودش) درخواستی غیرمنطقی است و صرف نبودن رد نمیتوان وجود خدا را پذیرفت. این استدلال بر اندیشمندان زیادی اثر گذاشته، برای مثال داوکینز در کتاب 《کشیش شیطان》 از این استدلال استفاده میکند.
با اسفتاده از 《قوری چای باوری》 تعداد زیادی از ادیان به وجود آمده اند از جمله 《اسب تکشاخ صورتی نامرئی》 و 《هیولای اسپاگتی پرنده》 که در ادامه این پست به بررسی اجمالی آنها خواهیم پرداخت.
بخشودگی
وقتی در دوران بیماری راسل از وی پرسیدند آیا هنوز هم بر خداناباوری اصرار دارد پاسخ داد «در طول زندگیم عدله کافی برای وجود خدا ندیدم و اگر اشتباه کرده باشم و خدایی که میگویید وجود داشته باشد هم داناست و هم بخشنده پس میفهمد که عدله کافی وجود نداشته برایم و مرا مورد بخشش قرار میدهد.» این سخن به استدلال بخشودگی خدا معروف است. خدایی که ادیان ابراهیمی توصیف میکنند، بر اساس تعریف دو ويژگی دانایی و بخشندگی رو دارند. راسل میگوید که در طول زندگیش نتوانسته اثبات یا دلیل محکمی برای وجود خدا ببیند، بنابراین خدای احتمالی این قضیه را متوجه میشود، و چون بخشنده است او را میبخشد.
سواستفادههایی از این استدلال میشود و نقدهایی بر آن نیز وارد است. به عنوان مثال گروهی میگویند راسل میتواند این استدلال را داشته باشد چرا که عمرش را صرف جستوجوی خدا کرده، اما کسی که این جستوجو را انجام نداده باشد نباید همچین استدلالی کند.
هیولای اسپاگتی پرنده
هیولای اسپاگتی پرنده، خدای کلیسای پاستافاریانیسم است. در سال ۲۰۰۵، بابی هندرسون در اعتراض به اجازه مدارس کانزاس برای تدریس آفرینش به جای تکامل در مدارس، نامه سرگشادهای نوشت و در آن هیولای اسپاگتی پرنده را معرفی کرد. این موجود شبیه به اسپاگتی با گوشت قلقلی است و چون هندرسون به آن اعتقاد دارد، باید در مدارس تدریس شود. وی ادعا داشت دنیا در سال ۱۹۸۵ ساخته شده است و تمام تاریخ دنیا تست خدای اسپاگتی برای ماست تا ببیند کداممان آن را باور میکنیم و کداممان گول میخوریم.
پیروان این دین تلاش میکنند تا با درخواستهای عجیب و غریب امکاناتی که به پیروان دیگر ادیان داده میشود را برای خودشان نیز داشته باشند. یکی از این جریانها تلاش برای تعطیل کردن جمعههاست. پیروان پاستافاریانیسم اعتقاد دارند جمعهّها مقدس هست و باید تعطیل باشد. (توجه داشته باشید که مسیحیت یکشبنهها و یهودیت شنبهها را تعطیل میکنند). با تلاش پیروان این دین، در نیوزلند پاستافاریانیسم به عنوان یک دین رسمی شناخته شده است. اما در ایالات متحده بنا به رای یک قاضی، «پاستافاریانیسم یک حرکت سیاسی است و شوخیای بیش نیست و بنابرین نمیتوان ان را دین دانست.»
هشت فرمان
پیروان پاستافاریانیسم به هشت فرمان مقدس اعتقاد دارند. بنا بر انجیل هیولای اسپاگتی مقدس، کاپیتان موزی (شبیه به Muses یا موسی) پس از ملاقات با اسپاگتی، ده کتیبه سنگی دریافت کرد که روی آنها دستوراتی برای پیروان این دین نوشته شده. کاپیتان موزی هنگام بازگشت به زمین دوتا از کتیبهها رو گم کرده و باقی آنها به ترتیب زیر هستند:
- قرمان اول: من واقعا ترجیح میدم شما من رو قدیس تر از این چیزی که هستم نشون ندید. اگه کسی به من باور نداشته باشه،اوکیه، واقعا، من اونقدر ها هم پوچ نیستم که به تاییدشون نیاز داشته باشم. این (دین) در مورد اونا نیست، بحث رو هم عوض نکنید.
* فرمان دوم: من واقعا ترجیح میدم شما از وجود من برای سرکوب کردن، مطیع کردن، تنبیه کردن، دریدن و یا، میدونین.... به طور کلی با بقیه بد نباشین. من نیازی به قربانی ندارم و پاکی برای آب مناسبه، نه مردم.
- فرمان سوم: من واقعا ترجیح میدم شما مردم رو بر اساس قیافه و لباس یا نحوه راه رفتن قضاوت نکنین و کلا خوب باشید با هم، باشه؟ و اوه، اینو تو کلههای پوکتون فرو کنید: زن = آدم. مرد = آدم. مثل همن. هیچ کدوم از اون یکی بهتر نیست مگر این که در مورد فشن صحبت کنیم که، متاسفانه، باید بگم زنها بهترن و مردهایی که میتونن فرق بین کله غازی و فوکیسه رو بدونن.
- فرمان چهارم: من واقعا ترجیح میدم شما با افراط کردن خودتون، یا پارتنر عاقل و بالغتون رو بدون اجازه خودش نرنجونید. جواب هر کسی هم که مخالفت کنه، go fuck yourself هست، مگر اینکه این هم برایشان سنگین باشه که در اون صورت توصیه میکنم تلویزیون رو خاموش کنن و کمی راه برن تا روحیشون عوض شه.
- فرمان پنجم: من واقعا ترجیح میدم با ایدههای احمقانه و پوچ و نفرت برانگیز با شکم خالی نجنگید. اول بخورید بعد دنبال اون حرومزادهها برید
- فرمان ششم: من واقعا ترجیح میدم شما کلیسا/معبد/مسجد/زیارتگاه میلیون دلاری برای نودلهای من نسازید. اون پول رو بهتره برای یکی از این موارد خرج کنید (انتخاب با خودتون): ۱. حذف فقر. ۲. درمان بیماریها. ۳. زندگی در صلح، عشق با شور و کم کردن هزینه تلویزیون کابلی. ممکنه من یک موجود کربوهیدراتی پیچیده همه چیز دان باشم، ولی من از چیز های کوچیک زندگی لذت میبرم. میدونید که، من سازنده هستم!
- فرمان هفتم: من واقعا ترجیح میدم شما نرید به مردم بگید که باهاتون حرف میزنم. شما اونقدرا هم جالب نیستید. خودتون رو کنترل کنید. من بهتون گفتم مردم خودتون رو دوست داشته باشید، نمیتونید منظورمو بفهمید؟؟؟
- فرمان هشتم: من واقعا ترجیح میدم شما به «با دیگران اونطوری که انتظار دارید باهاتون رفتار شه، رفتار کنید» عمل نکنید. مخصوصا اگر شما تمایل به چیزهایی دارید که زیاد از چرم/لوبریکانت/لاس وگاس استفاده میکنید. اگر شما و پارتنترون این موارد رو دوست دارید، (به مورد چهارم مراجعه کنید) لذت ببرید، عکس بگیرید، و شما رو به مایک قسم از کاندوم استفاده کنید! فقط یه تیکه پلاستیکه. اگه قرار بود موقع سکس حس خوبی نداشته باشید اونجا تیغ یا همچین چیزی اضافه میکردم!
- فرمان نهم: گم شده
- فرمان دهم: گم شده
همونطور که میتونید ببینید، تمامی این فرمانها حالت شوخی دارند و همه شان با عبارت «من واقعا ترجیح میدم شما...»شروع میشه، تاکید بر آزادی عمل افراد و این که دستوری وجود نداره.