یکی از دردسر های همیشگی نصب لینوکس انتخاب هست. انتخاب توزیع، انتخاب میزکار، انتخاب نحوه پارتیشن بندی، انتخاب پوسته و مانند آنها. الآن که در حال نوشتن این متن هستم از آرچ لینوکسی استفاده میکنم که پوسته اش zsh بوده و میزکار پیشفرض آن XFCE است.
اما این بار قرار است تصمیمات متفاوتی اخذ کنم. همچنان از آرچ استفاده خواهم کرد اما باقی موارد به مرور تغییر میکند. بگذارید با پارتیشنها شروع کنیم! پارتیشن سیستم عامل فعلی من به صورت زیر است:
- ۵۰۰ مگابیت پارتیشن بوت ویندوز
- ۷۷۸ گیگ پارتیشن اصلی ویندوز + فضای نگهداری فیلم های من روی لپتاپ
- ۱۱۳ گیگ پارتیشن اصلی لینوکس
- ۱۶ گیگ فضای سواپ
- ۲۲ گیگ فضای بک آپ ویندوز
از آنجایی که تصمیم بر پاک کردن ویندوز گرفته شده با دستور dd یک بکآپ از بکآپ ویندوز گرفته شده (چرا که ممکنه لپتاپ به دست کس دیگری برسد در آینده!) و پارتیشن بندی آینده من به صورت زیر خواهد بود:
- ۵۱۲ مگابیت فضای /boot
- ۱۶ گیگ فضای سواپ
- باقی فضا پارتیشن اصلی لینوکس
صدای بعضی افراد شنیده میشه که از چندین مورد ایراد میگیرند. میگویند چرا ۱۶ گیگ سواپ؟ کی از این فضا استفاده می کنید؟ در واقع تا این لحظه تنها ۳ بار از فضای سواپ استفاده شده آن هم به دلیل حجم بالای دیتا و بهینه پیاده نشدن کد. اما فضای سواپ من برای استفاده از hibernate است چرا که سیستمی که از آن استفاده میکنم معمولا در یک جا مستقر نیست و همراه من از دانشگاه به محل کار و از آنجا به خانه میآید و گاها نمیتوانم فرایند کاری خود را ذخیره کنم.
بعضی دیگر ممکن است بگویند چرا فضای نگهداری فیلم هایت روی پارتیشن ویندوز است؟ آخرین بار هایی که از ویندوز استفاده میکردم مجبور بودم ساعات طولانی منتظر تمام شدن فرایند ها در آن محیط باشم و برایم بهتر بود فیلم ها را آنجا نگهدارم تا مادامی که منتظر اتمام محاسبات هستم از فیلم هایم لذت ببرم!
انتخاب بعدی من، پوسته پیشفرض سیستم عامل، همان zsh است چرا که افزونههای بینظیرش - به خصوص jump و git - و ظاهری که به راحتی قابل ویرایش است محیط کاری مرا بسیار زیبا و جذاب کرده است. اما این بار از ابتدا آن را تنظیم میکنم و تنظیماتم با نظم بیشتری خواهد بود.
و اما میزکار. یکی از بزرگترین دردسرهایی که همیشه دارم انتخاب میزکار است. من علاقه زیادی به میزکار gnome 2 داشتم چرا که اولین بار از آن نسخه استفاده کردم. بعدها میزکار های دیگری را امتحان کردم...
- میزکار gnome 2 سادگی در کنار انعطاف پذیری برای من داشت.
- میزکار unity هیچگاه نتوانست من را جذب خود کند، با فرض های اصلی آن مشکل داشتم و نمیتوانستم از آن استفاده کنم. عدم وجود هرگونه انعطاف پذیری در این میزکار باعث شد علاقهام کمتر شود و سریعا از آن مهاجرت کنم.
- میزکار KDE 4 میزکاری پر زرق و برق بود که میتوانست هر کاری کند - و همین باعث شد نتوانم به خوبی از آن استفاده کنم. زمان زیادی را صرف تنظیم کردنش گذاشتم و در انتها برایم کارا نبود. نمیتوانستم راه خود را میان ابزارک ها و تنظیمات فراوانش پیدا کنم و در نهایت از آن مهاجرت کردم.
- میزکار gnome 3 تجربه جالبی بود. انگاری که میزکار میداند کاربر چه کاری میخواهد انجام دهد و هر چیزی در جای به خصوص خود بود. اما این میزکار نیز خالی از ایراد نیست برای من چرا که با نرم افزارهای خاصی مشکل داشت و نمیتوانست با آنها کنار بیاید.
- میزکار -- نه مدیر پنجره i3 یکی از فضاهایی بود که مرا به مدت زیادی درون خود نگاهداشت. این مدیر پنجره تمام چیزهایی که میخواستم را داشت - انعطاف پذیری / وجود شورتکات های مناسب / قدرت در استفاده از دو مانیتور و جابه جایی بین آنها بدون بروز هیچ مشکلی. اما نقطه ضعف آن این است که باید در خانه روبروی کیبورد خودم باشم و کار با آن هنگامی که عجله هست و هنگامی که نیاز به رابط گرافیکی مناسبی هست جالب نیست.
- میزکار Plasma 5 که نسخه بعدی KDE باشد اما تجربه جالبی بود برایم. تنها ایراداتی که داشت مانند KDE 4 وجود تنظیمات بسیار زیاد بود اما این بار مدیریت تنظیماتش منسجمتر از قبل بود. تنها ایرادش وجود باگ های فراوان به دلیل بتا بودنش در زمانی که نصب کردم بود.
- میزکار XFCE نیز همانند gnome 2 مرا به خود جذب کرد. شاید تنها ایرادش نداشتن ابزارهای کافی باشد که به خودی خود ایرادی نیست اما من ترجیح میدهم در محیطی منسجمتر زندگی کنم!
در نهایت تصمیم گرفتم فرصتی دیگر به Plasma 5 بدهم - محیطی که به آن علاقهمند شدم اما باگ هایش مرا از خود راند!
نسخه archlinux-2017.07.01-x86_64 را دانلود کردم و آماده اجرای فرایند نصب هستم!