داده کم و ریسک زیاد توصیف خوبی برای تصمیمهای بزرگ زندگیمونه. تصمیمهایی مثل رشته تحصیلی، انتخاب پارنتر، یا حتا انتخاب محل زندگی. تصمیمهایی که برگشتن ازشون غیرممکن نیست ولی راحت هم نیست.
روشهای مختلفی وجود داره که آدم سعی کنه تصمیمهای درستی بگیره، مشورت کردن با دیگران، استفاده از ماتریس تصمیم، درست کردن لیست از مزایا/معایب، ولی در نهایت به خاطر ذات کم بودن داده، آنالیز کردن شرایط جوابگو نیست و هیچ کدوم این روشها اونقدر معنادار نیستن. بهترین ابزار تو این شرایط چیزی هست که بهش میگیم شهود آگاهانه (informed intuition)، ترکیبی از تجربههای گذشته ارزشها و اولویتهای شخصی و اطلاعات پراکندهایه که به ضمیر ناخودآگاهمون مدیریتش میکنه و ما کنترل مستقیمی روش نداریم. این همون حس خوب یا بد به یه تصمیم هست بدون منطق خاصی.
نکته مهم اینه که شهود رو میشه بهتر یا قویتر کرد.
همونطور که اگه شما مسئله ریاضی زیاد حل کنی باعث میشه مسائل دیگه شاید بیربط رو سریعتر بتونی حل کنی، اگه لیتکد بزنی برنامهنویسی برات راحتتر میشه و اگه زیاد مطالعه کنی نوشتن برات راحتتر میشه. این شهود هم با تمرین بهتر میشه. حالا چطور باید تمرینش داد؟
۱. آگاهانه اطلاعات جمع کنید و آگاهانه تصمیمهای گذشته رو ارزیابی کنید، چون تا مدتی بعد از تصمیم نمیشه گفت درست بوده یا نه، باید تصمیمهای گذشته رو مرور کنید. تو پرانتز بگم که ژورنال نویسی و مرورش یه راه خیلی موثر برای این قضیه هست.
۲. با خودمون صادق باشیم. هر از گاهی با خودتون مرور کنید که ارزشهاتون چی هستن. شهود وقتی بدونیم چی برامون اهمیت داره بهتر کار میکنه.
۳. با دیگران حرف بزنیم - نه منظور مشورت کردن توی فقط این سبک تصمیمها نیست، با صحبت کردن در مورد مسائل مختلف به مرور تجربیات زیسته دیگران روبخشی از شهود خودمون میکنیم.
۴. جرئت تصمیم گیری داشته باشیم. وقتی هیچ تصمیمی رو نمیشه کامل ارزیابی کرد باید به شهود خودمون اعتماد کنیم و با پیامدش کنار بیایم.
۵. از برگشتن نترسیم. این مورد مکمل مورد ۴ هم هست - لازمه این که جرئت تصمیم گیری داشته باشیم اینه که بدونیم اگه تصمیمی اشتباه باشه آخر دنیا نیست، و میتونیم راه رفته رو برگردیم!