esp

July 31, 2017

نصب خوبی نبود. همه چیز خوب پیشرفت تا لخظات آخر نصب گراب که متوجه شدم فراموش کردم پارتیشن esp بسازم. در واقع نمیدونستم باید این کار رو کنم چرا که هیچگاه نیاز به انجام آن نداشتم.پس از جستوجو متوجه شدم آن پارتیشن جادویی که در آن اطلاعات بوت uefi قرار می گیرد esp نام دارد و از فضا نمی اید. این پارتیشن فرمت FAT32 را دارد و باید حداقل ۱۰۰ مگابایت باشد - هر چند به دلایل محدودیت های فرمت FAT32 نمی تواند کمتر از ۲۵۶ مگابایت باشد - و فضای پیشنهاد شده برای آن ۵۱۲ مگابایت است. قبلا برای نصب از آن استفاده کرده بودم، یک حقه قدیمی که باعث می شد هر گاه ویندوز بالا می آید خودش را سیستم عامل پیش فرض نکند این بود که در محلی که فایل efi ویندوز وجود داشت آن را تغییر نام می دادیم و فایل efi گراب را می گذاشتیم و به گراب می گفتیم که فایل جدید ویندوز آن است. هر چند این بار نیازی به این کار ها نیست چرا که ویندوز کاملا حذف شده است! حافظه esp محدودیتی از لحاظ موقعیتش در دیسک ندارد اما توصیه شده پارتیشن اول باشد. ساختار پارتیشنی که در پست قبلی پیشنهاد دادم را مجبور شدم عوض کنم. و ۵۱۲ مگابیت به ابتدای آن اضافه کنم که مشکل چندانی نیست.

در فرایند نصب از elinks برای باز کردن لینک های ویکی آرچ استفاده کردم، چون گوشی در شارژ بود! تجربه بدی نبود اما مجبور شدم یک پکیج اضافی نصب کنم که مشکل چندانی ندارد. ابتدا پکیج های base و base-devel را نصب کردم و سپس برای پیاده سازی بوت لودر از grub و efibootmgr. در نهایت elinks را نصب کردم که پس از بوت در سیستم مشکلی نداشته باشم. طبق یک عادت قدیمی پکیج sudo را نصب مجدد کردم و متوجه شدم این پکیج به base اضافه شده و نیازی به نصب مجدد آن نبوده، که مشکلی پیش نمی آورد. سپس یوزر sajjad را به سیستم اضافه کردم و تنظیم کردم تا از sudo بتواند استفاده کند. قبل از هر کار دیگری networkmanager خوب را نصب کردم و سرویس NetworkManager را در systemd فعال کردم. آخرین باری که نصب کرده بودم پکیج broadcom-wl-dkms در AUR بود اما این بار این پکیج به مخازن اصلی منتقل شده بود. آن را به همراه linux-headers نصب کردم تا بتوانم از wifi لپ تاپ استفاده کنم. در انتها پکیج های xorg-server را به همراه plasma و kde-applications نصب کردم تا محیط گرافیکی خودم را داشته باشم. در حین فرایند برای libgl از libglvnd استفاده کردم - بعدا سر فرصت درایور های Nvidia را نصب می کنم تا بتوانم از قدرت پردازنده استفاده کنم اما الآن این کار هزینه اضافی داشت تنها و همین پکیج کافی بود. برای phonon-qt5-backend و phonon-qt4-backend نیز به ترتیب از phonon-qt5-vlc و phonon-qt4-vlc استفاده کردم چرا تجربه بهتری با آن ها داشته ام! از بین libx264 و libx264-10bit نیز اولی را انتخاب کردم (نمیدانم چرا!) و برای cron از cronie که قابلیت های جالبی برای کامپیوتر هایی که زیاد خاموش می شوند دارد. این سیستم اجازه می دهد تا فرامین cron که هنگام خاموش بودن باید اجرا می شدند پس از روشن شدن اجرا شوند. پس از پایان نصب سرویس sddm را فعال کردم و سیستم را ریستارت کردم تا در محیط گرافیکی KDE حضور پیدا کنم! سپس پکیج های git و openssh را نصب کردم تا بتوانم این ریپوزیتوری را clone کنم و به نوشتن بپردازم!

برای نوشتن از kate و kwrite استفاده کردم اما متاسفانه هر دو با کاراکتر نیم-فاصله مشکل دارند و به همین دلیل نتوانستم به خوبی آن را مدیریت کنم. در اولین فرصت به دنبال حل این مشکل می گردم.